زینب بانوی دلاور کربلا را، بدون شک می توان سرآمد زنان جهان معرفی کرد. بانوی بزرگواری که توانست با شجاعت بی نظیرش یزیدیان را خوار و ذلیل کند، بانویی که با درایت و ذکاوت والایش سخنرانی بی نظیر عاشورا را ایراد کرد و چندین نسل را به حیرت وا داشت. این بانوی بزرگوار در پانزده رجب سال 6٢ قمری به سوی حق شتافت. در مورد فوت ایشان اعتقاد بر این است که از طرف یزید و به وسیله ی سم به قتل رسیدند چرا که به خاطر ایراد خطابه، در بازگشت از مدینه خطری بزرگ برای حکومت تلقی می شد.
درباره ی مکان دفن ایشان نیز اختلاف نظرات بیشتری وجود دارد عده ای از تاریخ نویسان از قبیل مسعودی مکان فوت وی را مدینه و محل دفن را بقیع نوشته اند و عده ای نیز برا این نظرند که در حادثه ی حره که در سال 6٢ قمری در مدینه قحطی به وجود آمده بود به همراه همسرش عبدالله بن جعفر در دمشق زمین هایی داشتند که به دمشق مهاجرت کردند و در ١5 رجب همان سال در دمشق از دنیا رفتند. در ادامه این بخش از نمناک گلچینی از پیامک های زیبا و غم انگیز وفات حضرت زینب سلام الله را می خوانید.
ای شکوه حماسه در سراپرده حیرت! ای زخم خورده نینوا! ای بانوی خورشید های دربند! ای زینب قهرمان! تو که خود، وسعتی به اندازه همه سوگ های آفرینش داشته ای، تو که خود دریای بی کران اشک را، ساحل بودی، چگونه باید بر تو سوگواری نمود که ما سوگواری را از تو یادگار داریم. تو که آواز سرخ کربلا را از حنجره بردباری ات، به گوش تاریخ رساندی و اگر این حنجره صبوری و آن نطق آتشین تو در کاخ یزیدیان نبود، داستان جان سوز آن ظهر عطشناک عاشورا در کوچه های تاریخ به دست فراموشی سپرده می شد.
فرارسیدن سالروز وفات حضرت زینب کبری سلام الله علیها را خدمت تمامی شیعیان تسلیت عرض می نماییم.
یا زهرا ببین جونم بر لبه سوز عالم از داغ زینبه
دختر عزیزت تو بستره ای وای ای وای
عزادار غمهای دلبره ای وای ای وای
ای گل بوستان ولایت! برخیز و بار دیگر علی وار علیه السلام بر زلف اندیشه و سخن شانه بزن و آتش خطبه هایت را نیز بر خرمن یزیدیان زمان ما بزن. ای مادر صبر و ای اساس عفاف! برخیز و به جان بی رمق مسلمانان، با گوارای کلام و عصاره پیامت، روحی تازه ببخش. زینب، ای زبان علی در کام و ای استمرار ناله های زهرا در بیت الاحزان هستی! برخیز و با ما سخن بگو... ای قهرمان داستان کربلا! بر تن زخمی عدالت، مرهمی نِه و تیر نظم نوین جهانی را از پر و بال شکسته آزادی و انسانیت بیرون کش. ای خواهر «تنهاترین سردار». می دانم که آسمان دلت در کنار حسن علیه السلام، خون گریه کرد؛ ای شاه بیت غزل عارفانه و عاشقانه نینوا! بخوان که:کربلا می مرد اگر زینب نبود!
آه از نماز شب نشسته و قامت ناگهان خمیده ! آه از موی سپید یک شبه !…آه از دل زینب !
وفات حضرت زینب(س) تسلیت باد
دنیا اگر خودش را گم نکرده بود، معنای حرف ها و دردهای زینب(س) را بهتر می فهمید. درد زینب(س)، سردرگمی دنیاست.
وفات حضرت زینب سلام الله تسلیت باد
کمکم کن تا تو را الگوی زیستنم بدارم و بدانم
یاری ام کن تا چنان باشم که با امام خویش بودی
وفات حضرت زینب(س) تسلیت باد
_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_
آه ،ای ام المصائب، تمام داغ ها و سوگ ها، در حضور مصیبت های تو رنگ می بازد و از یاد می روند.
وفات حضرت زینب(س) تسلیت باد
_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_
تمام زمین و زمان بر کربلا می گریند و تمام کربلا بر زینب (س)
وفات حضرت زینب(س) تسلیت باد
ای زینب (س) !
براستی سجاد علیه السلام از دریای بیکران علم و فهم تو چه امواجی را دیده
و در سخنت چه چیزی را یافت که تو را «عالِمه غیر مُعلَّمه» خواند؟
وفات جانسوز عقیله بنی هاشم و عالم بدون معلم، حضرت زینب کبری تسلیت باد . . .
مژده باد تو را ، زینب! که دیگر فردایی نیست، این شام غریبان آخرینِ تو را که کوفیان، خاکستر بر سرت بریزند و بر اشک های جانسوز کودکان، نیشخند بزنند. مژده بادت که دیگر، زنان قبیله تاریکی، بر مظلومیتت کِل نمی کشند! خاتون! دیگر راحت شدی و غم فردا را نمی خوری که سر خورشید را بر نیزه ها ببینی و از سوز جگر، سر بر محمل بکوبی. خانم! نمی دانم که این دریای صبر را از کدامین آب حیات سر کشیده ای که صبر هم در مقابلت زانو زد. اما سرانجام بعد از پنجاه و چند سال، مقنعه مشکینی را از سرت برداشتی و با لباس سفید به خانه ابدی ات رفتی.
ابراهیم قبله آرباطان
سرّ اشتهار حضرت زینب(س) به عقیله بنی هاشم این است که برخی ها عاقل نیستند و به دنبال تحصیل عقلند ، برخی ها عاقلند و عقل برای آنها به صورت حال است یعنی وصفِ دیرپا نیست [بلکه] گاهی هست و گاهی نیست، برخی ها عاقلند و عقل برای آنها به منزله یک وصف مَلکه است، برخی ها عاقلند که عقل برای آنها به منزله فصل مقوّم است؛ آنها که عقل برای آنها به منزله فصل مقوّم بود، به تمام معنی عقیله اند. حسین بن علی(ع) عقیله بنی هاشم است و زینب کبری(س) عقیله بنی هاشم. این «تاء»،«تاء» مبالغه است نه «تاء» تأنیث. وقتی می گویند انسان خلیفهًْ لله است نه خلیف الله، برای این است که این «تاء»، «تاء» مبالغه است همان طوری که می گوئیم فلان شخص علامه است، بنابراین، هم وجود مبارک حسین بن علی(ع) عقیله بنی هاشم است هم وجود مبارک زینب کبری؛ عقل برای اینها به منزله فصل مقوّم بود. اگر کسی عقل برای او فصل مقوّم بود، کمالات از او نشأت می گیرد، مقهور اوست نه مسلّط بر او.
آیت الله جوادی آملی
برای تو می نویسم ، ای زینب! ای که فریاد با تو آغاز شد و بیداد با تو رسوا! ای آزاد اسیر! ای قامت سبز اعتراض! ای نهال بارور ایثار! ای جاری زلال متانت! ای آیه صراحت و عفت! ای آذرخش خشم! ای مظهر لطافت و رحمت! چگونه می توان تو را گفت، تو را نوشت. قلم در ابهامِ شناختت مانده است. انسان، در زیبایی کامل در تو متجلی است. چه کسی را می توان یافت که در هنگام توهین، در های وهوی کشنده انبوه مردمان، در کوچه های تهمت و تحقیر، در خنده های شوم پلیدان، آرام و بی هراس این گونه پرصلابت و قاطع، رگبار تند سخن را بر قلب های سخت خفتگان، چون آتشی مذاب جاری کند. کیست که در چنین هنگامه سراسر خون و رنج و درد و تنهایی، هنوز فریادی برای کشیدن و سخنی برای گفتن و توانی برای ایستادن داشته باشد. خدایا چگونه باور کنم، چگونه می توانم شانه های ظریفی را در زیر کوهساران سنگین این همه فاجعه، ایستاده ببینم؟ زینب(س) آیه های توانایی انسان را نوشت و سرود قدرت ایمان را سرود و شعر بلند رسالت را نگاشت
سلام پدرم
تو در قوس ماه خوابیدی
چه میدانی تاریکی بختک زندگی است
برخیز ببین که ماه آینه میشود با تو
روزت را در غروب تو جشن چگونه گیرم
وقتی تمام شمع ها فوت شده اند
روزت را تبریک گفتم
در بغضی که سرشکم تنهایی توست
در دیده ام جای تو خالیست
بی تو سینه جای آهیست
مدام
تو در قوس ماه راحتی
من در غروب تو خاموش
***
بابای خوب و عزیزم
حرف تو که میشود بى صدا میشکنم
بگذریم از اینکه حال من
هیچوقت خوب نمیشود …
روحت شاد
صدای شوهرم از توی راه پله میاومد که به اصرار تعارف میکرد و پدر و مادرم را برای شام دعوت میکرد بالا. برای یک لحظه خشکم زد. آخر سر در باز شد و پدر مادرم وارد شدند. من اصلا خوشحال نشدم. خونه نا مرتب بود؛ خسته بودم.تازه از سر کار برگشته بودم، توی یخچال میوه نداشتیم. چیزهایی که الان وقتی فکرش را میکنم خندهدار به نظر میاد اما اون روز لعنتی خیلی مهم به نظر میرسید! شوهرم توی آشپزخونه اومد تا برای مهمانها چای بریزد و اخمهای درهم رفته من رو دید.
پرسیدم: برای چی این قدر اصرار کردی؟
گفت: خوب دیدم کتلت داریم گفتم با هم بخوریم.
گفتم: ولی من این کتلتها رو برای فردا هم درست میکردم.
گفت: حالا مگه چی شده؟
گفتم: چیزی نیست؟
در یخچال رو باز کردم و چند تا گوجه فرنگی رو با عصبانیت بیرون آوردم و زیر آب گرفتم.
پدرم سرش رو توی آشپزخونه کرد و گفت: دختر جون، ببخشید که مزاحمت شدیم. میخوای نونها رو برات ببُرم؟
تازه یادم افتاد که حتی بهشون سلام هم نکرده بودم!
پدر و مادرم تمام شب عین دو تا جوجه کوچولو روی مبل کز کرده بودند. وقتی شام آماده شد، پدرم یک کتلت بیشتر بر نداشت. مادرم به بهانه گیاهخواری چند قاشق سالاد کنار بشقابش ریخت و بازی بازی کرد. خورده و نخورده خداحافظی کردند و رفتند و این داستان فراموش شد و پانزده سال گذشت. پدر و مادرم هردو فوت کردند. چند روز پیش برای خودم کتلت درست میکردم که فکرش مثل برق ازسرم گذشت: نکنه وقتی با شوهرم حرف میزدم پدرم صحبتهای ما را شنیده بود؟ نکنه برای همین شام نخورد؟
از تصورش مهرههای پشتم تیر میکشد و دردی مثل دشنه در دلم مینشیند.
راستی چرا هیچ وقت برای اون نون سنگکها ازش تشکر نکردم؟
آخرین کتلت رو از روی ماهیتابه بر میدارم. یک قطره روغن میچکد توی ظرف و جلز محزونی میکند. واقعاً چهار تا کتلت چه اهمیتی داشت؟! حقیقت مثل یک تکه آجر توی صورتم میخورد: من آدم زمختی هستم!
زمختی یعنی: ندانستن قدر لحظهها، یعنی نفهمیدن اهمیت چیزها، یعنی توجه به جزییات احمقانه و ندیدن مهمترینها.
حالا دیگه چه اهمیتی داشت وسط آشپزخانه خالی، چنگال به دست کنار ماهیتابه ای که بوی کتلت میداد، آه بکشم؟ آخ. لعنتی، چقدر دلم تنگ شده براشون؛ فقط… فقط اگر الان پدر و مادرم از در تو میآمدند، دیگه چه اهمیتی داشت خونه تمیز بود یا نه، میوه داشتیم یا نه؟ همه چیز کافی بود: من بودم و بوی عطر روسری مادرم، دست پدرم و نون سنگک.
پدرم راست میگفت که: نون خوب خیلی مهمه.
من این روزها هر قدر بخوام میتونم کتلت درست کنم، اما کسی زنگ این در را نخواهد زد، کسی که توی دستهاش نون سنگک گرم و تازه و بی منتی بود که بوی مهربونی میداد. اما دیگه چه اهمیتی دارد؟ چیزهایی هست که وقتی از دستش دادی اهمیتشو میفهمی.
زمخت نباشیم قدر همدیگرو بیشتر بدانیم.
تهمینه میلانی
تقدیم به پدر حقیقی مان، امام زمان:
ای سفر کرده موعود بیا
که دلم در پی تو در به در است
جان ناقابل این چشم به راه
برگ سبزی به تو، روز پدر است
کارشناس مسئول اداره بازرسی و نظارت سازمان صنعت، معدن و تجارت خراسان رضوی گفت: ظرف پنج گذشته امسال بالاترین تعداد شکایتهای مردم به سامانه تلفنی دریافت شکایات مردمی 124 در این استان مربوط به نان بوده است.